محل تبلیغات شما



 

آخ.

چه دلها میسوزد 

از سوختن  پروانه ها ی زیبای این دشت

گلهای پرپر پروانه ها تکه تکه شده سوخته

 نگهبان این دشت دست در آستین اهریمن 

 زیبای این دشت را میسوزانند برای چراغ خانه اهریمن

تا کی نظاره کنیم  


روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست

در غنچه‌ای هنوز و صدت عندلیب هست

گر آمدم به کوی تو چندان غریب نیست

چون من در آن دیار هزاران غریب هست

در عشق خانقاه و خرابات فرق نیست

هر جا که هست پرتو روی حبیب هست

آن جا که کار صومعه را جلوه می‌دهند

ناقوس دیر راهب و نام صلیب هست

عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد

ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست

فریاد حافظ این همه آخر به هرزه نیست

هم قصه‌ای غریب و حدیثی عجیب هست


عشق در جانم مهر در قلبم پس این غم چیست دلم را می سوزاند اشک می بارد بغض نفسم میگیرد دنیا به این بزرگی چقدر تنگ است دلم پرواز عاشقانه می خواهد به سوی تو وقت اذان تو بزرگتر از آن هستی که وصف شود دلم آرام پروازمیکنم به سوی تو

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

صنایع 88 دانشگاه بجنورد شرکت بازرگانی حمل ونقل بین المللی آتایول